نمیدونم کجا و با کی اینجور عهد کردم که عین یه مرد کار کنم؟که بگم هر کاری از عهدم بر میاد! :لعنتی!
من یه زنم!با تمام خواست های یک زن!
چطور به خودش اجازه میده از 8 ساعت کار روزانه فقط یک ساعت کار مفید انجام بده ،بعد من رو بخاطر فراموش کردن یه کار جزئی بعلت فشار و حجم کار زیاد مواخذه کنه؟
توی یک محیط مردونه کار میکنم اما بعد از چنین برخوردهایی پشت میزم به مونیتور خیره میشم در حالی که چشمهام پر از اشکه!
یه پیشنهاد کار جدید دارم!توی یه کارگاه دیگه !اما فرقش توی همکار هایی هست که با اونهام اتفاقا یکی . دو سالی کار کردم!
نمیدونم شاید فکر اینکه میتونم از این محیط خارج بشم اینقدر آستانه تحملم رو آورده پائین!
صبح به سرم زد در جواب خزعبلاتش بگم به فکر یه نفر دیگه واسه دفتر فنیتون باشین!اما فکر خیلی چیزها منصرفم کرد!از جمله خونه ای که شاید بشه بخریم و از اجاره نشینی خلاص بشیم!
خدایا!چقدر حسرت میخورن به زنهایی که توی خونه تنها نگرانیشون رنگ لاک و نهار ظهرشونه!
که ..............
امروز پرم از گریه!چرا تحمل مبکنم؟قدرت تحملم تا کجاست؟
تــــ ـ ــــــوتـــــــــ فـــ ـرنگـــ ــــی
مــــهـــــــ ـا
تــــ ـ ــــــوتـــــــــ فـــ ـرنگـــ ــــی
مــــهـــــــ ـا